زَر نوشت

وبلاگی بیش نیست.

زَر نوشت

وبلاگی بیش نیست.

حکمیت

می فرمایند حکمیت،
اولا، پذیرفتن حکمیت لوازمی دارد و پیش گزیده هایی. وقتی کسی در این سطح و زمان که در آن قرار گرفته ایم ، بعد از ماه ها فتنه و فشار و تلاش برای عبور از قانون و فشار به بالاترین مقام مملکت برای ورود غیر قانونی در ماجرا و وتو کردن رای ملت به نفع جریان زیاده طلب، و پس از نزدیک شدن به شکست و کاهش شدید حامیان میدانی و جان بر کف، دم از حکمیت می زند ، تازه حکمیتی که نه در تحت لوای ولی امر ، در سطحی بالاتر از ولایت، برای آشتی دادن ولی امر با سران فتنه،  این حکمیت یعنی نپذیرفتن قانون اساسی ، به عنوان اولین فصل الخطاب و میثاق ملی، و در درجه بعد ، حکمیت ، یعنی نپذیرفتن  ولایت فقیه و رای رهبری.  نپذیرفتن این دو که در واقع  «ثقلین امام» اند یعنی نپذیرفتن رای و نظر امام ، و نپذیرفتن هر سه  یعنی نپذیرفتن جمهوری اسلامی. حالا باید گفت شما که جمهوری اسلامی را قبول نداری و به لوازم آن پایبند نیستی، مرد باش  یا بنشین در منزل به انتظار روزی که اکثریت ملت به شما رو کند ، یا تشریف ببر خارج از کشور و شرافتمندانه مبارزه کن. 


ثانیا، قانون و ولایت ، اساس وحدت و مبنای حل هر مسئله و مشکلی است. وقتی قانون و ولایت را کنار گذاشتی، به اعتبار چه چیزی ، حکمیت را پیشنهاد می دهی؟ هر مبنایی را دست بگذاری، حریف می تواند بگوید من هم مبنایت را قبول ندارم. شما که قانون و ولایت را که مبنایی ترین فصل مشترک ملت است قبول نداری ، به رقیب هم حق بده تا هر پیشنهاد بی موردی را ، بر اساس هر مبنایی که باشد ، نپذیرد و ان قلت بیاورد.  

حباب

حباب ها راهپیمایی می کنند

به سمت چاه 

باران که می بارد

داستان: سقوط

از میان تاریکی خانه ها صدایی بلند شد: همه آنها در میان آتش اند. با دهنه های سوزان و بدست فرشتگان سختگیر و تندخو اسیر.  عیسی(ع) صورتش را جلوتر برد. انکار می خواست روح سرگردان را بهتر ببیند. حواریون نگاهی به عیسی(ع) انداختند و نگاهی به ظلمات دهکده. آرزو می کردند کاش آنها هم می توانستند مثل عیسی(ع)  ببینند. عیسی(ع) فرمود: چگونه فقط تو صحبت می کنی؟ چرا دیگران حرفی نمی زنند. جواب آمد: من در میان آنها به سر می بردم ولی از آنها نبودم. وقتی عذاب آمد مرا هم با آنها گرفت. اکنون به تار مویی بر لبه دوزخ آویزانم و نمی دانم سرنوشتم چه خواهد شد. ادامه مطلب ...