زَر نوشت

وبلاگی بیش نیست.

زَر نوشت

وبلاگی بیش نیست.

داستان عجیب همسایه شهید مطهری

در همسایگی شهید مطهری خانم بی حجابی زندگی می‌کرد که یک باره چادری شد.

خودش تعریف می‌کرد و می‌گفت ما اصلا اهل دین و مذهب نبودیم. یک بار برای تفریح با شوهرم به مشهد رفتیم و همه تفریحگاهها را زدیم به هم و روز آخر که می‌خواستیم به تهران برگردیم من از خیابان جلوی حرم عبور می‌کردم که نگاهم به ایوان حضرت رضا علیه السلام افتاد. سلامی کردم و رد شدم.

شب در خواب دیدم که حضرت رضا علیه السلام فرمودند کسی که دعای «یا مَن تُحَلَّ بهِ عُقَدُ المَکارِه» را بخواند، ما دست او را می‌گیریم. بعد از بیدار شدن از خواب آن دعا را خواندم و تمام زندگیم متحول شد و روح دین بر زندگی ما حاکم شد.


نقل از تبیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد